مشکلات کودک

همانگونه که در مقالۀ دوران کودکی و نوجوانی اشاره شد نوجوانی دورۀ انتقال از کودکی به بزرگسالی است، و از زمان آغاز رشد و بلوغ جنسی تا سن استقلال فرد، گسترش می یابد. نوجوانی زمانی است که با اتخاذ تصمیمات نامناسب، احتمالاً کار نوجوان به بزهکاری می انجامد؛ و یا چند حادثه و حتی لحظات آموزنده و خوشبختی آفرین، ممکن است اورا در مسیر یک برنامه ریزی صحیح و موفق برای آینده سوق دهد. به طور کلی می توان مشکلات کودک را به دو دسته تقسیم کرد:

  • مشکلات کلی:

کودکان از دوران کودکی خویش، در رفع و حل آن کوشش داشته و هرگز کاملاً در آن موفق نبوده است.

  • مشکلات ویژه:

قسمت عمدۀ آن ها در رابطه با مرحلۀ رشد او، کاملاً طبیعی به نظر می رسد.

قضاورت درباره مشکلات کودکان و نوجوانان:

والدین و معلمان، اغلب رفتاری از کودکان و نوجوانان را که مخل نظم و کارائی در خانه و مدرسه است، رفتار دشوار یا مشکل رفتاری توصیف می کنند. مثلاً کودکی که مانند بزرگسالان به خواب بعد از ظهر علاقمند نیست، و یا به محض آن که او از رختخواب یا تختش می گذارند، یه لیوان آب می خواهد، کودک دشوار می نامند زیرا رفتارش مزاحم است.

مطالعات نشان داده است دزدی های کوچک در بین بچه های کلاسهای اول و دوم، و دروغگوئی در سنین قبل از دبستان، و خرابکاری و ناسازا گفتن و بی توجهی به سرو وضع و کار  مدرسه، در کلاسهای ابتدائی رایج است، و در رابطه با تغییرات موجود در کودک، کاملاً طبیعی و هنجار به نظر می رسد، جز آنکه معیارهای اخلاقی و یا تعلیمات دینی در خانواده احتمالاً مانع از ارتکاب برخی از آنان می شود.

هر اندازه این رفتارها برای بزرگسالان ناراحت کننده باشد، کاملاً غیر منصفانه است که آن ها را مشکلات رفتاری کودک بدانند، و او را به خاطر آن و یا رفتار مشابه آن تنبیه نمایند.

غالباً کودکان به رفتار ناپخته و نادرست تنها به این دلیل دست می زنند، که یاد نگرفته اند چگونه نیازهای خویش را با شیوه های پخته برآورده کنند. مثلاً کودک هنگامی که از حسادت رنج می برد به رفتار بچگانه دست میزند و از توجهی که به بی پناهی او می شود، خشنود می گردد. اگر این الگوی رفتاری را در سنین بالاتر پس از یادگیری الگوهای پخته تر به کاربرد، بی شک نشانه و علامت نارسائی و ناراحتی در روابط اجتماعی اوست، و آنوقت است که به راستی با یکی از مشکلات کودک از نوع مشکل رفتاری رو برو می شود.

شاید برایتان جالب باشد:  چگونگی شناخت احساسات کودکان

در عین حال باید توجه داشت که به صرف آن که اشکال معینی از رفتار برای سنینی که در آن رخ می دهد، هنجار است، آن رفتار را توجه پذیر و مورد قبول نمی سازد، و بدان معنا نیست که بدون هیچگونه کوشش جهت اصلاح و بهبود، آن رفتار یابد تحمل گردد. برای مثال اگر کودکی قادر به یادگیری و به کار بردن کلمه “نه” است، طبعاً توانائی یادگیری “متشکرم” را نیز دارد؛ و همینطور اگر ماهیچه های او از هماهنگی کافی برای برداشتن اسباب بازی بچۀ دیگر بخوردار است، در شرایط و امکانات یکسان، ماهیچه های او توان دادن یکی از اسباب بازیهای خویش را به بچه دیگر نیز دارد. تنها با راهنمائی و هدایت کودک است که او متوجه می شود پاره ای از رفتارها، جامعه پسند و پاره ای از لحاظ اجتماعی مورد قبول نیست.

هیچ نوع رفتار نا پسند کودک را نباید به صرف آن که از نوع مشکلات کودک است و از بین خواهد رفت، کم اهمیت و نادیده گرفت؛ چرا که احتمال ابقای هر نوع رفتاری وجود دارد. علاوه بر این، اگر این گونه رفتارها نادیده گرفته شود، کودک احتمالا تصور می کند که رفتار پسندیده ای است.

در آغاز مدرسه رفتن کودک یعنی شش سالگی، کودک به سنی قدم می گذارد که فهم اجتماعی او به سرعت رشد می کند، و اجتماعی شدن یکی از تکالیف تکاملی جریان رشد او را تشکیل می دهد.

خواه کودک جسور یا کمرو، دارای روحیه هم کاری و یا لجوج باشد، باید شیوه های ایجاد ارتباط با بیگانگان و غریبه ها را فرا گیرد. او عضو گروه همگن یا همسالان خود است، و این گروه از نقطه نظر تاثیر بر رفتار و نگرشهای او به تدریج جایگزین خانواده می گردد. در خلال این سال ها کودک کمتر خود-مدار و پرخاشگر خواهد بود و در عوض همکاری، برونگارئی و گروه آگاهی بیشتری دراو دیده می شود.

در نتیجۀ زندگی گروهی در گروه های کوچک و گروه بزرگ در مدرسه، انواع مختلف رفتار در کودک گسترش می یابد. پاره ای از این رفتار  محصول الگوهای رفتاری دروان کودکی اوست، و برخی ناشی از تماس های اجتماعی گسترده تر با کودکان بزرگسال تر از خود می باشد. تحقیقات نشان می دهد که مشکلات کودک، اعم از رفتاری و یا خرابکاری، بیشتر معلول کوشش آگاهانه جهت جلب توجه دیگران است. این نکته بخصوص در مورد گروه کودکان بزرگتر، که از بدرفتاری، احساس اهمیت شخصی و لذت نمی کنند، بیشتر صادق است. مثلاً در مورد بد رفتاری در مدرسه مانند تقلب در امتحانات و یا اذیت و آزار بچه های دیگر، هر چند تنبیه و مجازاتی در نظر گرفته شده است، با این حال کودک احساس می کند که این کارهای ارزش تنبیه شدن را دارد؛ چرا که توجه معلم و همه بچه های کلاس را به خود جلب نموده است. بنابراین انگیزه رفتار بد کودکان غالباً جلب توجه، جلب محبت، تایید اجتماعی گروه همسن است که برای آنان اهمیت خاصی دارد.

شاید برایتان جالب باشد:  احساس ناامنی در کودکان

در هر سن، هم در خانه و هم در مدرسه، پسران به مراتب بیش از دختران نافرمانبر، منفی گرا، خرابکار و پرجوش و خروش و مشکل آفرین هستند. تحقیقات اختلاف بین دو جنس را در گرای به مزاحمت و مشکل آفرینی از کودکستان تا کلاس ششم نشان می دهد. پسران بیش از دختران مرتکب بزهکاری می شوند، و جرائم آنان کلاً شدید تر از دختران است. تفاوت بین دو جنس در رابطه با مشکلات کودک از نوع مشکلات رفتاری، بدین علت است که پسران در هر سنی از آزادی بیشتری برای انجام کارهای دلخواهشان برخورداند؛ و اصولاً نسبت به بدرفتاری های پسرانبه طور کلی تحمل اجتماعی بیشتری وجود دارد. علاوه بر این، پسران احساس می کنند که مورد تایید گروه واقع شدن، مستلزم طغیان علیه قدرت بزرگسالان است.

در خانواده هائی که انضباط ناهمگنی وجود دارد و یا بر تربیت کودک و شناخت درست از نادرست و صحیح از غلط تاکید چندانی گذاشته نمی شود و یا تنبیه و مجازات شدیدی حکمفرماست، تکرار مشکلات کودک بسیار شایع و رایج است. علاوه بر این با بزرگتر شدن کودکان مشکلات جدی تر و مواردی به قانون شکنی منجر می شود.

پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید در بحث شرکت کنید؟
به راحتی می توانید شروع کنید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.